جملات عاشقانه زیبا

چه بگویم از دوریت که

امروزمم بدتر دیروزم بود ...

از وقتی که دیدمت آن چشمان

قشنگت مرا دیوانه کرده

روزگارم شاد کرده

خزانم را همچو بهار کرده ...

در این همه روزهای سال ...

چرا باید در روزی که همه آن را نهس

میخوانند مرا تنها میگذاشتی ...!

چقدر سخت است وقتی

عاشق کسی باشی

ولی آن عاشقت نباشد ...

یک سال دیگر هم گذشت

اما باز تو را ندارم

من بی تو از دنیا بیزارم ...

 

پر از تنهایی و غم هستم ...

 

کاش در کنارم بودی

تا میگذرد غمی نیست ولی تا بگذرد

راهی طولانی ست

 

در این روزهای آخر زمستان

آخر گرمای دستت را حس نکردم

گریه کردن خوب است اما اگر اشکی باشد

... برای ریختن

بغض گلویم را گرفته میخواهم گریه کنم

 اما چشمانم سویی برای اشک ریختن ندارند

دانه دانه برف سفید از آسمان می بارد و

زمین را سفید پوش می کند ...

حکایت موهای سر من است

در این روز ها

روزهایی که با تو بودم

تمام حرفهایم بوی عشق و

محبت میداد اما این روزها که نیستی

تمام حرفهایم بوی غم می دهند ...

بلد نیستم برقصم،

منو یه دفتر خودکار که

از غم می نویسم ...

امروز هم آسمان مثل من

دلش گرفته بود ...

خوش به حال آسمان که

با ریختن اشکهایش همه را

خوشحال میکند اما چشمان من

دیگر سویی برای اشک ریختن ندارند

چه زیبا بود آن خواب ...

زیر نم نم باران دستهای

دیکدیگر را گرفته بودیم و

آرام آرام قدم میزدیم و آن

همه حرفهای زیبا ...

وقتی چشمانت گریه می کند

دلم میخواهد تمام دنیا بمیرند

اشک هایت مرا آتش میزند

جانم به فدایت گریه نکن ...

کاش در این هوای سرد زمستان

دستانی بود که دستان سردم را می گرفتو

میگفت: درست است که دستانت سرد است

ولی همان که عاشقانه مرا دوست داری برایم

کافیست ...

تمام زندگیم ام را غم فرا گرفته

برای یک لحضه داشن تو ...

دیگر دستانت را ندارم

دیگر چشمانت مال من نیست

دیگر آن نگاه زیبایت به دنبال من نیست

ای روزگار دل من بی گناه بود

اونی که اومد شکوندش بی دینو

بی خدا بود تیری که زد به قلبم

خیلی آروم و  بی صدا بود

از روزی که رفته ای بی کس و تنها مانده ام، با

 چشمان گریان هر شب به یاد تو خوابیده ام .....

رفتی و من تنها ماندم، به اندازه ی ماه بیستون غم

 شده است بارمکار من شده است بر دوش کشیدن

این غم حال این غم را چگونه کنم فراموش

خدا یا اگر می دانستی که من قرار است

این گونه زندگی کنم! چرا مرا به این دنیا

فرستادی، که حالا روزی هزار بار از نبودنش

آرزوی مرگ کنم

وقتی شانه ای نیست که سرم را روش بگذارم

وقتی دستانی نیست که دستم را بگیرد

وقتی تنی نیست که با گرمایش تن سردم را گرم کند

آن زندگی نیست، مرگ است

وقتی با تو آشنا شدم با تمام غم هایم

خداحافظی کردم اگر می دانستم این

گونه تنها میمانم هیچ وقت با غم هایم

خداحافظی نمیکردم 

هیچکس نیست به حرفای دل

شکسته ی من گوش بدهد، که

بگویم عاشقانه دوستش دارم، که

بگویم با تمام وجود میخواهمش

هر آن که هست ولی او چرا نمیخواهد مرا .....

ehsasiha.loxblog.com

 

 

نظرات شما عزیزان:

Majid r2
ساعت13:35---18 شهريور 1392
داداش انصافا خیلی وب فشنگی داری حسودیم شد

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،
برچسب‌ها: دلنوشته , مطالب عاشقانه , جملات عاشقانه , متن عاشقانه , عاشقانه , تصویر عاشقانه , جملات تصویری , جملات زیبا , متن زیبا , اس ام اس عاشقانه , ,

تاريخ : دو شنبه 18 شهريور 1392 | 12:30 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
.: Weblog Themes By mohamadreza :.